|
جوانه های امید
اینجا قرار گاه است...
قرارگاه فرهنگ و اندیشه
قرارگاه رشد و پویایی
قرارگاه افسران جنگ نرم
قرارگاه بصیرت و بیداری...
امام سجاد صلوات الله علیه بر مصیبت پدرش بیست سال گریست. هیچ وقت طعامی به محضر او نیاوردند مگر آن که چشمهایش پر از اشک گردید. وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی را از پیش او برد، چشم هایش از کثرت گریه سفید و نابینا گردید، موی سرش سفید شد، پشتش خم گردید، با آن که پسرش در دنیا زنده بود، اما من با دو چشمم دیدم که پدرم و برادرم و عموهایم و هفده نفر از خانوادهام همه در کنار من به خون غلطیده بودند. چطور اندوه من تمام شود؟!
روزی یکی از غلامانش گفت: یابن رسول الله (ص) آیا وقت تمام شدن غصهات نرسید؟! «اما آن لحزنک ان ینقضی»؟! امام فرمود: وای بر تو، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی را از پیش او برد، چشم هایش از کثرت گریه سفید و نابینا گردید، موی سرش سفید شد، پشتش خم گردید، با آن که پسرش در دنیا زنده بود، اما من با دو چشمم دیدم که پدرم و برادرم و عموهایم و هفده نفر از خانوادهام همه در کنار من به خون غلطیده بودند. چطور اندوه من تمام شود؟! «و یحک انّ یعقوب النّبی (ع) کان له اِثنی عشر ابنا فغیّبَ اللّه واحداً منهم فابیضّت عیناه من کثرة بکائه علیه و شاَب رأسه من الحزن وَاْحدَوَْدَب ظَهرُه من الغمّ و کان ابنه حیّاً فی الدنیا و انا نظرت الی ابی و اخی و عمّی و سبعة عشر من اهل بیتی مقتولین حولی فکیف ینقضی حزنی»
منبع: سیر الائمه: ج 3 ص 195 تألیف سید محسن امین عاملی موضوع مطلب : درباره وبلاگ  کارشناس اتاق عمل دانشگاه علوم پزشکی زنجان منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ  بازدید امروز: 121بازدید دیروز: 98کل بازدیدها: 390993
 |
||
 |
